عسل ما آرتین

آرتین ۵ ساله

کتاب داداشی

مامانی گفتن اگر کل شعر های کتاب داداشی رو حفظ کنی یک جایزه داری.  از اون روز هم سخت در تلاشی که شعر ها رو حفظ کنی😄😄😄 میایی به من میگی برام کلاس حفظ شعر داداشی بزار🤣🤣🤣🤣🤣
19 آذر 1400

جایزه

چند روز پیش ماماجی جون برات از دیجی کالا ۲ تا بازی خیلی خوب سفارش دادن که امروز رسید. خیلی خوشت اومد یک بازی توی دستگاه رادین بود که یک کارت بازی بود🤩 ماماجی  جون بسته واقعی بازی اونو برات خریدن. اینم عکس جایزه هات😍😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳 مبارکت باشه داداشی🥳🥳🥳🥳😘😘😘😘😘 آرتین ۴ ساله ...
19 آذر 1400

گردش

امروز صبح تصمیم گرفتیم بریم یک روستا که نزدیک تهران هست رو ببینیم🤩🤩🤩 روستای ارواح سنگی رو انتخاب کردیم😵😵😵 اسمش ترسناک بود ولی خود مجسمه هاش خیلی خنده دار بود. شکل سنگ های کوه مثل صورت انسان بود تو اصلا خوشت نیومد. توی راه رفتن هی گفتی کی میرسیم اونجا هم گفتی کی برمیگردیم خونه😄😄😄😄 موقع برگشت هم که ۲-۳ بار راه رو گم کردیم هی میرفتیم سمت کرج تا آخر راه رو پیدا کردیم🤣🤣🤣🤣🤣🤣
19 آذر 1400

پارک

دیروز هوا عالی بود. بخاطر بارون ۲ روز پیش. ساعت ۱۲ ظهر رفتیم پارک تاب سرسره ولی خیلییییییی شلوغ بود. بخاطر ویروس کرونا هم نشد نزدیک بچه ها بشیم و بازی کنیم. و از اونجایی هم که حدس میزدیم شلوغ باشه توپ مون رو بردیم و رفتیم پارک بدون وسیله بازی. خلاصه که کلی بازی کردیم با توپ❤❤
13 آذر 1400

حساب کار

دیروز ماشین حساب من افتاده بود زمین. آرتین هم برداشته بود برده بود پیش بابایی گفته بود بابایی ببین  حساب کار  پیدا کردم. ما:🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 تو:🤭🤭🤭 ...
13 آذر 1400

بارون

دیشب بعد از چندین روز آلودگی هوا 😷😷 بالاخره بارون اومد😍😍😍😍 یک بارون حسابی🌧🌧🌧🌧🌧🌧 امروز صبح هم هوا عالیه🤩🤩🤩🤩 آرتین چهار ساله
12 آذر 1400

آرتین شکمو

امروز به من میگه مامانی جونم نهار کی آماده میشه؟ میگم چند دقیقه دیگه میگه آخه من خودمو بیشتر گرسنه کردم میگم چطوری؟ میگه رفتم سراغ خوراکیا یه نگا بهشون کردم بیشتر گشنم شد🤦‍♀️🤦‍♀️🤣🤣 اااای خداااااا من چیکار کنم از دست تو😘❤😍
9 آذر 1400

مریضی

۱ هفته پیش مامانی سرما خوردن و به ترتیب ما هم مریض شدیم. این هفته هم خاله یاسی بخاطر واکسن ۱ سالگی آوین، یک سر اومدن تهران و الان ۱ هفته هست که موندن. ولی ما چون مریض هستیم نشد که بریم و ببینیمشون 😭😭😭😭😭😭😭
7 آذر 1400

پارک

هوای تهران ۲ هفته هست که آلوده هست🤕🤕 ما گاهی اوقات روزای تعطیل با بابایی میرفتیم  توی کوچه بازی میکردیم ولی این روزا نمیشه. دیروز یک دفعه ای حدود ساعت ۲ ظهر بود که باد گرفت و هوا تمیز شد. ما هم مامانی رو راضی کردیم که بریم پارک. رفتیم🤩🤩🤩🤩 اما اونجا ۴-۵ تا نی نی داشتن بازی میکردن و ما هم منتظر میشدیم تا اونا میرفتن سمت دیگه پارک ما میرفتیم سرسره بازی. بعد از نیم ساعت بازی برگشتیم خونه. ولی به تو خیلی خوش گذشت. من که سرسره هم قدم بود🤣🤣🤣 مینشستم روی سرسره پام میرسید به آخرش.  ولی به تو خیلی خوش گذشت داداشی. امیدوارم هوا آلوده نباشه تا بازم بتونیم بریم. آرتین ۴ سال و ۴ ماهه ...
7 آذر 1400